وب سایت عمارها

این وبسایت در جهت ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و مبارزه با جنگ نرم دشمن راه اندازی شده است

وب سایت عمارها

این وبسایت در جهت ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و مبارزه با جنگ نرم دشمن راه اندازی شده است

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

مقام معظم رهبری از همان سال های پس از جنگ هشدار های متعددی در مورد تجهیز جبهه دشمن برای ضربه زدن در عرصه فرهنگی داشتند که معمولا با سردی و بی محلی برخی نخبگان و فعالان عرصه فرهنگی مواجه می شد. اما طی چند سال اخیر تیرهای این جنگ بر همگان نمایان تر شده و طرح هایی همچون مهندسی فرهنگی برای ساخت جبهه فرهنگی مطرح شده است. در ادامه به صحبت‌هایی از ایشان در مورد جنگ نرم در ماه های اخیر می‌پردازیم.

ImageShack, share photos, pictures, free image hosting, free video hosting, image hosting, video hosting, photo image hosting site, video hosting site


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۸۹ ، ۲۳:۵۶
عمارها
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۸۹ ، ۲۳:۳۹
عمارها
از مسأله عدالت دست برندارید، این قضیه عدالت را دنبال کنید، مسأله فسادستیزى، حمایت از طبقات ضعیف، ساده‏زیستى، نگاه به مناطق دوردست و محروم، توجه به مشکلات گوناگون مردم (را دنبال کنید). این‏ها اصولى است که اگر رعایت بشود و بر این‏ها پاى فشرده بشود، هم خدا را راضى مى‏کند، هم مردم را از هر مسؤول و از هر نظامى خشنود و دلشاد مى‏کند. این‏ها را ادامه بدهید.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۸۹ ، ۱۵:۱۵
عمارها

«درخواست پیرترین رزمنده دفاع مقدس از مقام معظم رهبری: مرا در کنار شهدای گمنام شلمچه دفن کنید!» این تیتر خبری بود که نظرم را جلب کرد. شنیده بودم که «حاج صفرقلی رحمانیان» پیرترین رزمنده دوران دفاع مقدس، در بیمارستان بستری شده و وضعیت جسمانی مساعدی ندارد، اما این خبر که این یادگار کهن دوران دفاع مقدس وصیت کرده و خواستار آن شده است تا پس از مرگ، پیکرش را از فسای فارس به سرزمین مقدس شلمچه ببرند و در کنار مزار شهدای گمنام عملیات کربلای پنج به خاک بسپارند، برایم جالب بود. چرا که درست یک سال پیش بود که به مناسبت هفته دفاع مقدس پیگیر گفت وگو با ایشان شدیم و از طریق دوستان خبرنگار در استان فارس با او و فرزندش گفت وگو کردیم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۸۹ ، ۱۵:۱۰
عمارها

زندگی‌نامه حضرت آیت‌الله‌العظمی سیدعلی خامنه‌ای

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۸۹ ، ۱۴:۵۲
عمارها

پادگان شلوغ بود. برای رفتن به لبنان اسم من را هم داده بودند. کسی را آن‌جا نمی‌شناختم. مثل بقیه رفتم چیزهایی را که لازم بود، بگیرم. ولی به‌م ندادند.

کناری نشسته بودم که یک نفر آمد جلو.

-          چرا وسیله نگرفتی.

-          رفتم،ندادند.

-          پاشو برو! بگو ابراهیم منو فرستاده.

رفتم. گفتم «منو ابراهیم فرستاده. از این چیزایی که به بقیه داده‌ین، به منم بدین.»

گفت «برو بابا.»

گفتم «چشم.» و دوباره برگشتم سر جام نشستم.

-          بازم که دستت خالیه.

-          آخه تحویل نمی‌گیرن.

-          این‌دفعه بگو حاج ابراهیم همت منو فرستاده.

تا اسم همت رو شنید، دوید. هرچی لازم داشتم آورد. دهنم باز مانده بود. پرسیدم «مگه همت کیه؟»

گفت «نمی‌شناسی؟ همت. معاون حاج احمد متوسلیان. فرمان‌ده تیپ بیست و هفت.»

این‌بار از دور که دیدمش، شناختمش. گفتم«چرا نگفتید چی کاره‌اید؟» خندید و گفت «همین که کارت راه افتاد کافیه. حالا برو مثل بقیه آماده شو می‌خوایم بریم.»

 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۸۹ ، ۲۲:۰۹
عمارها
دیدار پرشور هزاران نفر از بسیجیان قم
دیدار پرشور هزاران نفر از بسیجیان قم
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۸۹ ، ۲۳:۴۳
عمارها

آواز خوش ترانه ای می آید/ خوش حالی بی کرانه ای می آید 

با شور و شعف چلچله ها می خوانند / سید علی خامنه ای می آید

استقبال با شکوه مردم قم از رهبر فرزانه انقلاب اسلامی
استقبال با شکوه مردم قم از رهبر فرزانه انقلاب اسلامی
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۸۹ ، ۲۲:۰۱
عمارها
زمانی فرا می رسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان امروز به سه دسته تقسیم می شوند:

۱.دسته ای به مخالفت با گذشته خود بر می خیزند و از گذشته خود پشیمان می شوند.

۲.دسته ای راه بی تفاوت می گزینند و در زندگی مادی خود غرق می شوند و همه چیز را

 فراموش می کنند.

۳.دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت

 مصائب و غصه ها ،دق خواهند کرد.

پس از خدا بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۸۹ ، ۲۱:۰۱
عمارها

انتظار
سودابه مهیجی

چه جمعه ای... چه غروب غریب و دلگیری...
چرا سراغی از این جمعه ها نمی گیری؟
مسافری که هنوز و همیشه در راهی!
کجای راه سفر مانده ای به این دیری؟
به پیشواز تو آغوش زندگی جان داد
بیا پیاده شو از این قطار تأخیری...
چقدر پیر شدی روی گونه هایم اشک!
تو سال هاست که از چشم من سرازیر...
چقدر ماندی در بند انتظار ای دل!
شدی شبیه دیوانگان زنجیری...
چقدر شاعر مفلوک! قلبت از سنگ است
چطور از غم دوری او نمی میری...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۸۹ ، ۲۰:۴۷
عمارها