۱.دسته ای به مخالفت با گذشته خود بر می خیزند و از گذشته خود پشیمان می شوند.
۲.دسته ای راه بی تفاوت می گزینند و در زندگی مادی خود غرق می شوند و همه چیز را
فراموش می کنند.
۳.دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت
مصائب و غصه ها ،دق خواهند کرد.
پس از خدا بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید.
انتظار
سودابه مهیجی
چه جمعه ای... چه غروب غریب و دلگیری...
چرا سراغی از این جمعه ها نمی گیری؟
مسافری که هنوز و همیشه در راهی!
کجای راه سفر مانده ای به این دیری؟
به پیشواز تو آغوش زندگی جان داد
بیا پیاده شو از این قطار تأخیری...
چقدر پیر شدی روی گونه هایم اشک!
تو سال هاست که از چشم من سرازیر...
چقدر ماندی در بند انتظار ای دل!
شدی شبیه دیوانگان زنجیری...
چقدر شاعر مفلوک! قلبت از سنگ است
چطور از غم دوری او نمی میری...
| ||
![]() |
![]() | ||
![]() |